شبان آهسته می گریم
که شاید کم شود دردم
تحمل می رود
اما
شب غم
سر نمی آید...
مهدی_اخوان_ثالث

گاه میپرسند از من
 "عاشقش"هستی هنوز؟
بی تفاوت بودنم را
گریه میریزد بهم.....!
فرامرز_عرب_عامری

گر غایبی
 هر دم چرا
 آسیب بر دل می زنم
ور حاضری
 پس من چرا
در سینه دامت میکنم ؟
 "مولانا"

نه دلی ماند و نه دینی ز پی غارت عشق
آه ازین فتنه که برخاست ، امان ای ساقی
هوشنگ_ابتهاج

همچنان با یاد عشقت می‌تپد درسینه دل
مهربانی های تو، سدّی به راه مردن است
حسین_فروتن



دلم بردی و آنگاهی به پندم صبر فرمایی
مکن تکلیف ناواجب که بی دل صبر نتوانم
انوری

‌بگفتش : بشنو اسرارم،که من سرمست و هشیارم
چو من محو دلارامم، ازو دان این دلارامی
مولوی

یعقوب نیستم که صبوری کنم به هجر
ای شیخ! پس دوباره بگیر استخاره را
سجاد_شهیدی


بین ما...
همه چیز تمام‌شده است
غیر از یک چیز
که من هنوز
"دوستت دارم"...
فاروق_مظلومی

اصرار نکن!
بغضِ دلم وا شدنی نیست...
گمگشته ی این شعر
که پیـدا شدنی نیست!
"بوسیدنِ تو
غرق در آغوشِ تو بودن"
رویـای قشنگی ست
که با ما
شدنی نیست.

چیزی عزیز تر ز تمام دلم نبود ..
ای پاره ی دلم ... !  که بریزم به پای تو!
قیصر_امین_پور

حسین_منزوی
 تا به شتاب مى دوى ، عمر منى که مى روى

من که در دام آمدم، نه از فریب دانه بود
غیرتم نگذاشت در دام تو بینم دانه را...!
کلیم_کاشانی

مکانی برایت به از دل ندارم
اگر عیب این خانه تنگی نباشد
اکسیر قمی

لا ﺑﻪ ﻻﯼ
ﺗﻤﺎﻡ ﭘﺴﺘﯽﻫﺎ
ﻣﻦ ﻣﻨﻢﻫﺎ و ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﺘﯽﻫﺎ
ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﻫﻞ
ﺳﻮﺯ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ
ﻣـــﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍ ﻫﻨـﻮﺯ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ
ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ_ﺁﺫر

هیچ کس با من نیست
مانده ام تا به چه اندیشه کنم
مانده ام در قفسِ تنهایى
در قفس مى خوانم
چه غریبانه شبى ست،
شبِ تنهایىِ من
سهراب_سپهرى